Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-04-28@09:08:01 GMT

نق زدن های کودکان را چگونه مدیریت کنیم؟

تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۵۵۲۸۵۵

نق زدن های کودکان را چگونه مدیریت کنیم؟

گروه زندگی_هانیه ناصری: مثل همیشه نگرانی به سراغش آمد و همه وجودش را فراگرفت. نه اینکه اتفاق تازه ای باشد، ولی برای رفع مشکل و چه بسا خطر بی آبرویی جلوی مردم مدتها بود مسیرش را عوض کرده بود تا چشم سحر کوچولو به عروسک های ریز و درشت پشت ویترین نخورد. آخر هر بار که از کنار مغازه پر زرق و برق آقا رحمت رد می شدند همین آش بود و همین کاسه.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اما آن روز با بقیه روزها فرق داشت. همراهی یک دوست، مادر را مجبور کرد که برخلاف میلش ازمسیر پر خطربگذرد! در چشم برهم زدنی عروسک هامثل آهنربا سحر را پشت ویترین مغازه آقا رحمت کشیدند.«مامان!مامان! بیا... و کم کم طنین وحشتناک صدای گریه و جیغ، پا کوبیدن ها و چشمتان روز بد نبیند، هر چه از بد و بیراه های کودکانه همراه با مشت های بی توان یک دختربچه ۳سال و نیمه که نصیب مادر بی نوا می شود. آنقدر که دنیا روی سرش خراب می شود و دلش می خواهد زمین دهان باز کند و او را درمقابل نگاه های حیران و بهت زده اطرافیان ببلعد...

رفتارهایی کودکانه که برای والدین سرسام آور می شود

*تجربه ای همگانی

بدون اغراق شاید تصور  این صحنه ها برای اکثریت قریب به اتفاق مادران دشوار نباشد. چراکه ممکن است  بارهاو بارها در مکان ها و شرایط مختلف آن راتجربه کرده باشند. اما آنچه حائز اهمیت و توجه است نحوه مواجهه با این رویداد تکرارپذیر است که بدون شک به کار بستن آن می تواند تداعی این رفتارها را تبدیل به یک خاطره شیرین کند.«پهلوان نشان» روانشناس کودک و نوجوان و روان درمانگر کودک، درخصوص این رفتارهای کودکانه ونحوه مواجهه والدین توضیح می دهد:

*برای حفظ آبرو تسلیم نشوید

نق زدنها و غرغر کردن های بچه ها از ۲ سالگی شروع می‌شود و می‌تواند تا ۴ الی ۴/۵ سال به اوج خودش برسد. اما عاملی که تعیین می‌کند این رفتارهای کودک بعد از این هم ادامه داشته باشد یا نه، بستگی به نحوه مواجهه والدین با غر زدن های کودک و مدیریت کردن او دارد. به‌طور مثال بچه‌ای که با مادر و پدر به خرید می‌رود و در آن‌جا طیف وسیعی از اسباب‌بازی‌ها و یا خوراکی‌ها را می‌بیند شروع به ناله و گریه کردن می‌کند و حتی می‌تواند به ناسزا گفتن هم برسد و با پا کوبیدن توجه همه را جلب کند. او به مادر می گوید من همین الان این خوراکی یا اسباب‌بازی را می‌خواهم و طبیعتاً مادر وقتی‌که نگاه می‌کند و می‌بیند اطرافیان مشغول مشاهده او و فرزندش هستند دچار شرمندگی می شود.

مدیریت صحیح والدین به جای دستپاچگی و احساس شرمندگی، در کنترل شرایط پیش آمده توسط کودک تأثیر بسزایی دارد

*با کوتاه آمدن، رفتارهای ناصحیح کودکان را به عادت تبدیل نکنیم

البته این نوع برخورد و به عبارتی غر زدن‌ها یک جورهایی وجه مشترک بین همه بچه‌ها در این سن‌وسال است و ما می‌توانیم آن را طبیعی و متناسب و مقتضی با سن‌وسال آن‌ها بدانیم اما به گفته کارشناس، وقتی‌این اتفاق می‌افتد، این‌که تا کجا ادامه‌دار باشد بستگی به نوع واکنش والدین دارد و اگر پدر یا مادر بخواهند تسلیم شوند و خواسته بچه را اجابت کنند این برای فرزندشان یک عادت می‌شود. یعنی کودک از این به بعد یاد می‌گیرد زمانی‌که می‌خواهد به خواسته خود برسد از این جنس رفتارها استفاده کند. بر طبق صحبت های این روانشناس کودک، درواقع به بچه فرمولی داده می‌شود که هر موقع چیزی را از پدر و مادر بخواهد غرغر کند، نق بزند، پدر و مادر هم کلافه شوند، سردرد بگیرند، عصبی بشوند و درنتیجه خواسته‌اش را اجابت کند.

* من در نهایت تسلیم می شوم!

تصور کنید کودکی مشغول کشیدن نقاشی است اما وقتی‌که ما به او توجه نشان نمی‌دهیم بلند می‌شود، راه می‌رود و حتی ممکن است به طور اتفاقی پای او به یک لیوان برخورد کند و لیوان بشکند. والدین در اثر این اتفاق شروع به دعوا کردن او می‌کنند. طبیعتاً کودک متوجه می‌شود که اگر بخواهد توجهی را دریافت کند ولو به شکل منفی، می‌تواند یک چیزی را بشکند و درواقع در آن‌جا هم یک رفتار را تقویت می‌کنیم که ممکن است عادت گونه بشود، زیرا من به کودک نشان می‌دهم که اگر تو یک ذره میزان قشقرق ها و رفتارهای بد خود را بیشتر کنی، مثلا  داد و جیغ بزنی من درنهایت تسلیم می‌شوم.

*کودک یار کشی می کند، از بعضی کلمات و جملات بگذرید!

گاهی رفتار پدر خیلی نرم و از روی مهربانی است  و مادر سخت‌گیری هایی دارد. در خانه ای هم ممکن است مادر خیلی مهربان باشد و پدر سخت‌گیری بیشتری داشته باشد. در واقع بعضی وقت‌ها می‌بینیم که یک عدم هماهنگی در خانه وجود دارد مثلاً ممکن است مادرها معمولاً تسلیم نشوند اما پدرها راحت‌تر تسلیم خواسته‌های فرزندان بشوند.
این دو نفر چطور می‌توانند به یک هماهنگی برسند؟ چون اگر این هماهنگی وجود نداشته باشد فرزند می‌داند که مثلاً برای فلان کار باید پیش پدر برود و یا فلان کارش را مادر راه می‌اندازد. «پهلوان نشان» معتقد است در صورت وجود چنین چنین شرایطی بچه یارکشی می‌کند. درواقع اگر پدر و مادر انتظارات او را در فضای فرزندپروری خود برآورده نکنند و با هم گفت‌وگو نداشته باشند این اتفاق می‌افتد و گاهی بچه‌ها با کلامشان به اصطلاح دست‌کاری می‌کنند! مثلاً وقتی پدر برایشان چیزی می‌خرد در جبران کم‌تر کردن گریه و قشقرق می‌گویند:« تو قهرمان زندگی منی.» و پدر با شنیدن این حرف [قند توی دلش آب می شود]  و یا به مامان می‌گوید من از تو متنفرم! و مادر برای جبران این حس بی‌کفایتی ممکن است تسلیم بشود. این‌ها کلماتی هستند که باید از آن‌ها عبور کنیم. یعنی اتفاقاً بچه‌ها ممکن است خیلی هوشمندانه از آن‌ها استفاده کنند ولی در واقع دارند با آن‌ها ما را دست‌کاری می‌کنند.

کودک باید بداند صدایش آزار دهنده می شود

*رفع ابهام لازم است

گاهی ممکن است تن صدای بچه‌ها مقداری اعصاب آدم‌ها را دچار چالش کند. در این‌جا یک سوال مطرح است که اگر بچه من درخواستی دارد چرا با ناله مطرح می‌کند؟! مثلاً بعضی بچه‌ها حتی وقتی [چیزهای ساده] را هم می‌خواهند از پدر یا مادر بگیرند آن را با ناله بیان می‌کنند. آنچه باید بدانیم این است که خیلی وقت ها بچه ها تمایز بین صدای معمول و صدای ناله کردن را نمی‌دانند، پس این‌جا وظیفه ماست که با ضبط و پخش کردن صداهای مختلف تمایز این صداها را به آنها آموزش بدهیم. مثلاً وقتی کودک مشغول ناله کردن است دست‌ها را روی گوش‌ها بگذاریم و به او بگوییم من خیلی دوست دارم بشنوم چه می‌گویی ولی متأسفانه گوشم به شنیدن صداهای عادی عادت کرده‌ است.

نکته قابل توجه این‌ است که باید ببینیم بچه‌ها چه وقت مشغول غر زدن هستند. بعضی وقت‌ها اوایل صبح که می‌خواهند به مدرسه بروند و یا آخر شب موقع خواب غر و نق می‌زنند یا وقتی‌که به آن‌ها می گوییم تلویزیون نبین و برو سر درس و مشقت! در واقع کاری را که به او می‌گوییم انجام بده یا نده، برای او لذت برابری ندارد پس انجام آن را دوست ندارد یا خیلی وقت‌ها به او می‌گوییم این کار را نکن اما در ازای آن نمی‌گوییم چه کاری را انجام بده. این می‌تواند برای بچه‌ها ابهام داشته باشد.

به بچه ها برچسب نزنیم!

*غر زدن؛  نتیجه عدم تحمل برای به تعویق انداختن  ارضاء خواسته ها

نکته دیگری که وجود دارد این است که مشاهده می کنیم در بچه‌هایی که طبع حساس‌تری دارند و یا تجربه اضطراب و پرخاش دارند و آستانه تحملشان پایین‌تر است بیشتر اهل نق زدن هستند. یعنی چیزی که بچه‌های غرغرو ندارند صبر و توانایی به تعویق انداختن ارضاء نیاز است و این یک مسئله تکاملی است و زمان می‌برد. این‌طور رفتارها قابل اصلاح شدن است اما صبوری زیاد خانواده را می‌طلبد و این‌که به این نکته توجه داشته باشند که فرزندشان از خستگی زیاد نق می‌زند، یا  استفاده از صدای درست برای ابراز خواسته اش را بلد نیست و یا  اصلاً آیا در گذشته احساس زیربنایی او تقویت شده است یا نه؟ مثلاً وقتی کودکی می‌خواهد به مدرسه برود اضطراب جدایی دارد و غر زدن او به‌دلیل این اضطراب جدایی است اما والدین بدون توجه به این زیربناها به کودک برچسب می‌زنند که «تو خیلی نق‌نقو هستی و تو مدام اعصاب مرا خرد می‌کنی!» اگرهم درنهایت تسلیم شود،[رفتاری که به او کمک کند صورت نمی گیرد] به طور مثال لیوان شیرکاکائو را روی میز می‌کوبند که حالا بیا این را بخور و صبحانه‌ات را نخور تا به تو بگویم با نخوردن صبحانه چه اتفاقی برای تو می‌افتد! خب این‌جا هیچ اتفاقی در جهت نق‌نق کردن و بهانه‌جویی کودک نمی‌افتد بنابراین خیلی وقت‌ها احساس زیربنایی و پاسخی که ما در مواجهه با رفتار او می‌دهیم می‌تواند کمک‌کننده باشد.

کودک باید به عواقب بدقلقی هایش آگاه باشد

*پیش از شروع بد قلقی ها، انتظارات و پیامدهای نقض انتظار را به کودکتان گوشزد کنید

خیلی وقت‌ها قشقرق ها می‌تواند در محیط عمومی صورت بگیرد. باید برای موقعیت‌هایی که از قبل می‌دانیم احتمالا کودکمان در آن به مرحله نق و غر زدن می‌رسد برنامه‌ریزی خاصی داشته باشیم. مثلاً می‌دانیم که اگر به منزل یکی از اقوام برویم ده دقیقه‌ای که بگذرد بهانه‌گیری‌های او آغاز می‌شود. چون یا خسته می‌شود زیرا جمع افراد بزرگ هستند و او هم‌بازی ندارد یا بازی‌های دیگر برایش تکراری شده است. پس والدین باید از قبل موقعیت‌هایی را که دیده اند کودکشان در آن نق می‌زند شناسایی کرده باشند و برای آن یک پلان یا برنامه‌ریزی خاص در نظر بگیرند. مثلاً می‌خواهند به فروشگاه بروند. مادر یا پدر می‌دانند که اگر چشم کودک به ویترین اسباب‌بازی‌ها بیفتد احتمالا یک قشقرق در پیش خواهند داشت بنابراین از قبل باید انتظارات و پیامدهای نقض انتظار را به کودک بیان کنند. به طور مثال به او بگویند ما امروز به فروشگاه اسباب‌بازی می‌رویم و تو می‌توانی یک اسباب‌بازی به ارزش فلان قدر انتخاب کنی، اگر بیشتر از این باشد ما مجبور می‌شویم فروشگاه را ترک کنیم. یا اگر من را در شرایطی قرار بدهی که احساس بدی را تجربه کنم تا یکی دو ماه آینده از خرید اسباب‌بازی خبری نیست. حالا تصور کنید که به آن فروشگاه اسباب‌بازی‌ فروشی رفته‌اید و آن موقعیت اتفاق افتاده است. معمولاً به‌دلیل بازخوردهایی که دیگران دارند و رفتارهای اطرافیان که مثلاً می‌گویند چقدر بچه بی‌ادبی است و یا رو به پدر و مادر برای آنها دلسوزی می‌کنند و می‌گویند چقدر زندگی با چنین بچه‌ای سخت است و شما چقدر با این کودک اذیت می‌شویدو یا اصلاً اگر چیزی هم نگویند همین‌قدر که ایستاده‌اند و نگاه می‌کنند والدین احساس می‌کنند چقدر بی‌کفایت اند که نمی‌توانند فرزندشان را تربیت کنند. درصورتی‌که کودک با یکسری از محرک‌ها مواجه شده و فقط آزمون‌وخطا را پیش می‌برد که اگر من این قشرق را به پا کنم احتمالا به نتیجه می‌رسم و این اسباب‌بازی را برایم می‌خرند چون دفعات قبل هم همین‌طور بوده‌است. یا پیش خودش می‌گوید مامان یک تهدیدی می‌کند ما که از این‌جا نمی‌رویم! مثلاً این‌جا خانه خاله من است و ما ناهار دعوتیم، بنابراین می‌داند که چنین تهدیدی عملی نیست و همین باعث تقویت رفتار او می‌شود.

انتظار کشیدن برای کودک سخت است

*تأخیر در اجرای تشویق و تنبیه برای کودک جایز نیست

اگر قرار است کودکی را تنبیه و یا تشویق کنیم باید بلافاصله انجام شود و متناسب با آن موقعیت باشد. مثلاً زمانی‌که مادر در خانه می‌گوید:« بگذار پدرت بیاید، شب به او می‌گویم!» انتظار کشیدن برای کودک، آن‌هم درباره تنبیه شدن توسط پدری که می‌تواند یکی از منابع دل‌بستگی ایمن او باشد خیلی سخت است چون بچه‌ها در سن 2 تا حدود 4 و ۵ سالگی خیلی صبور نیستند و یا مثل وقتی که  به کودک گفته می شود الان این اسباب‌بازی را برای تو نمی‌خرم و باید صبر کنی!...

به ازای هر سال سن کودک صبر برای او یک دقیقه است

صبر نیاز به یک فرایند تکاملی تحولی دارد، این‌که چقدر باید صبر کرد؟ باید در نظر بگیریم به ازای هرسال سن کودک صبر برای او یک دقیقه است. یعنی یک کودک سه ساله ۳ دقیقه می تواند صبر کند. حالا شما فرض کنید به او می‌گویید صبر کن من بروم کارهایم را انجام بدهم، بعد...! در واقع باید از قبل برای آن زمانی‌که کودک قرار است منتظر بماند برنامه‌ای تدارک دیده شود یا باید به شکل موقتی با فاصله زمانی کم‌تر مفهوم صبر به او آموزش داده شود.

تربیت صحیح کودک نیازمند صبر و حوصله فراوان است

منتها چیزی که مهم است و والدین باید درنظر داشته باشند این است که در مواجهه با قشقرق ها به ناله و بهانه های قبل از قشقرق کودک پاسخ ندهند و تسلیم نشوند که این حوصله زیادی می‌خواهد و [قطعا] به اقتضای این‌که والدین بزرگسالند و معاشرتشان با بزرگسالان است و از آنجا که مختصات بچه متفاوت است و از زاویه دیگری به دنیا نگاه می‌کند و خواسته‌هایش قطعاً متفاوت است،والدین باید تمرین و تلاش کنند صبری را که او ندارد چند برابر داشته باشند و تا جایی‌که می‌توانند صبوری به خرج دهند. مسئله ای که در بسیاری از والدین مشاهده می شود این است که می‌گویند: من دیگر حوصله ندارم! بعد از یک روز سخت کاری یا عجله‌ای که دارم یا...  کودک برای‌اینکه تربیت درستی پیدا کند نیاز به زمان و حوصله دارد. ما می‌گوییم شخصیت روان‌شناختی بچه‌ها تا ۵ سالگی شکل می‌گیرد و بعد از آن دیگر تکرار است ولی تربیت یا مقوله پرورش اساساً تا آخر زندگی در جریان است. بنابراین مسئله‌ای که یک فرآیند طولانی می‌تواند در پیش داشته باشد نیاز به صبر و حوصله بسیار دارد.

هماهنگ بودن والدین در تربیت کودک امری ضروری،  مؤثر و پیش برنده است

* آنچه گفتیم...

_نق‌نق ها نباید تقویت شود و سبک و نحوه برخورد پدر و مادر در مواجهه با این رفتارهای فرزندشان باید یکسان [و بدون اختلاف نظر] باشد.

_از قبل موقعیت‌هایی را که این نوع رفتارها در آن اتفاق می‌افتد شناسایی کرده و برای آن برنامه داشته باشند.

_پیامدهای نقض انتظار را که منجر به نق‌نق کردن ها و بهانه گیری های کودک می شود حتماً برای او  مشخص کرده باشند.

حالا اگر در آن موقعیت مثل رستوران یا فروشگاه اسباب‌بازی، آن فعالیت را نقض کند یک نفر از والدین قانون را یادآوری می‌کند و به او می گوید که تو انتخاب کردی ما سریع‌تر از این‌جا بروی. می‌توانند به او فرصت دیگری بدهند که بتواند رفتارش را اصلاح کند و مثلاً به او بگویند یک دقیقه فرصت داری رفتار درست را از خودت نشان بدهی، در این صورت می‌توانی بمانی و اسباب‌ بازی‌ات را هم داشته باشی. اما اگر این داستان ادامه پیدا کرد و نق زدن ها و غر و لندها برطرف نشد، بایدکودک را از آن فضا خارج کنند.

_توجه والدین به کودکی که نق می‌زند سبب می‌شود فرمول بدست آوردن خواسته‌هایش را یاد بگیرد و از آن به بعد همان روال را ادامه بدهد، حتی ممکن است تا آخر عمر! پس پدر و مادر باید سعی کنند کودک را به نوعی سرگرم کنند و یا شرایط انتخابی برای او بگذارند که او انتخاب کند کاری را که درست است انجام بدهد و یا نق بزند و عواقبش را ببیند.

 تشویق در تداوم  رفتارهای مثبت، تأثیری فراوان دارد

_ زمان و مکان بروز غرغر کردن‌ها و نق زدن‌ها مهم است و والدین باید بدانند که یک احساس زیربنایی باعث آن می‌شود که معمولاً احساس ناکامی است و با آموزش صداها به‌صورت ضبط شده و یا عینی که با گذاشتن دست روی گوش به فرزند نشان داده می شود باید از صدای درست استفاده کند و در این‌ مواقع اگر این کار را انجام داد باید حتماً تشویق بشوند.

پایان پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: روانشناسی کودک بهانه گیری والدین روان درمانگر تشویق تنبیه داشته باشند خیلی وقت ها اسباب بازی پدر و مادر خواسته ها برای او برای آن نق زدن زدن ها غر زدن بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۵۲۸۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سندروم استکهلم در مدارس ابتدایی/ فرزندتان را به ربات آزمون دهنده تبدیل نکنید!

 عصر ایران؛ امید خزانی*- سندروم استکهلم پدیده‌ای روانی است که قربانی با آزارگر خود و یا گروگان با گروگان‌گیر حس هم‌دلی و حتی وفاداری دارد! اما ارتباط این موضوع با مدارس ابتدایی و کودکان معصوم چیست‌؟ 

  ما - والدین که فرزندان‌مان را مال خود و نه از خود می‌دانیم - با این فرشتگان معصوم کاری می‌کنیم که بی‌شباهت نیست به پدیده سندروم استکهلم و هم‌دلی با گروگان‌گیران که برخی از مدارس ابتدایی‌اند.  

   این تمثیل از آن روست که والدین با دستان خود فرزندان خود را به مدارسی می‌سپارند که با جان و جسم کودکان‌شان چون یک‌ گروگان رفتار کنند و حتی در این روند نهایت هم‌کاری را  نشان می‌دهند و حتی خواستار فشاری بیشتر(‌شما بخوانید آزاری بیشتر) از جانب مدرسه متبوع می‌شوند. 

 قبلاً مطلبی با عنوان " آموزش فرزند یا فرزند کشی " در اینجا ( لینک) منتشر شد و مقایسه ای تطبیقی با کشورهای دنیا در روند آموزش ابتدایی آورذه شد که نشان می داد ساعات آموزش ابتدایی در ایران از متوسط آموزش دنیا ۳۰۰ الی ۴۰۰ ساعت بیشتر است و این با همکاری والدین صورت می پذیرد که به نظر نویسنده فاجعه بار است و در گذر زمان باعث فرسودگی کودکان در بستر آموزش می‌شود. اخیرا کودکی ۹ ساله از نزدیکان را دیدم که در اثر فشار بیش از حد درسی والدین تحصیلکرده اش و الزام آنها برای آمادگی آزمون  دچار اسپاسم عضلانی شده بود و کودکی اش به تاراج رفته بود!  چند نکته به اختصار در باب این پدیده عرض می کنم:

۱. اگر پدران سنت زده ما خطاب به معلمان می گفتند " گوشت فرزندم مال تو استخوان اش مال من " ؛ این روز ها خیلی از والدین مجوز شدیدتر از این برخوردها را به مدارس فرزندانشان می دهند اما نه در قالب تنبیه بدنی بلکه بسی فراتر؛ تلقین دایمی حس ناکافی بودن! دقت بفرمایید برای یک کودک ۷ تا ۱۰ ساله!

۲. بارها شاهد بوده ام که والدین از مدارس متبوع شان خواسته اند که فرزند ۹ ساله آنها را برای آزمون آماده کنند . آزمونهای بی پایانی چون مدارس تیزهوشان ؛ آزمون مدارس خاص( شما بخوانید مراکز گروگانگیری ویژه)  و غیره.

اهداف دوره ی آموزشی ابتدایی کم و بیش در اکثر کشورهای پیشرفته و حتی با تعریف یونسکو بر ۳ مبنای زیر استوار است : یادگیری مبانی سواد و اعداد؛ یادگیری مهارت های اجتماعی و ایجاد شوق و علاقه برای یادگیری !! در کجای این هدف گذاری جهانی آماده سازی برای آزمون های خاص گنجانده شده است که شمای والدین روان کودک ۹ ساله تان را آزار می دهید و حتی بابت آن هزینه می پردازید؟ این اتحاد والدین و مدارس علیه یه کودک ۸-۹ ساله چه منطق و مبنایی جز کودک آزاری می تواند داشته باشد. البته همه کودکان در اثر فشارهای اینچنینی دچار اسپاسم عضلانی نمی شوند اما آثار ماندگار مخرب روحی بر وجودشان می نشیند!  از دوره ابتدایی همان را انتظار باید داشت که عقلای جهان بر آن اجماع کرده اند!  


۳. هر نوع آموزش با عنصر انضباط ( دیسیپلین) گره خورده است. گزاره های آموزش در فضای شاد و غیره لزوما در مقام عمل جوابگو نیستند. آموزش برای کودک دوره ابتدایی با محدودیت انضباط پذیری و زمان حداقلی سرو کار دارد. ظرفیت انضباط پذیری یک کودک دوره ابتدایی بسیار محدود و شکننده است. این محدودیت ها قابلیت توسعه‌ دارند اما قطعا در افق ۱۲ ساله باعث فرسایش آموزشی خواهند شد!

۴. بقول فرنگی ها " شیطان در جزییات است " بسیاری از آزمون های متداول آموزشی از جمله achievement test , proficiency test و competency test و Aptitude test که نسخه بومی شده آنها در مدارس ما نیز استفاده می شود با ده ها متغیر و پارامترهای اجرایی و نیروهای مجرب آموزش دیده قابلیت اجرا و نتیجه درست دارند! با زیرساخت های موجود سخت افزاری و نیروی انسانی اشغال در اکثر مدارس ابتدایی نتایج درستی برای این آزمون ها متصور نیست! 

۵. آموزش و در کل علوم انسانی بسیار ظریف و شکننده است و از قوانین پوزیتیویستی تبعیت نمی کنند. به این معنا که از درستی گزاره الف و گزاره ب لزوما درستی گزاره ج حاصل نمی شود. اگر موفقیت فرمول واحدی داشته باشد که ندارد آن فرمول در مورد فرزند شما با متغیرهای زیادی سروکار خواهد داشت و لزوما نتیجه نخواهد داد. آنچه که برای موفقیت در اکثر مدارس پایه و ابتدای ما ریل گذاری شده با نوعی آزار و خشونت پنهان گره خورده است و ره به ترکستان می برد ! جاده با کیفیت ؛ خودرو استاندارد ؛ راننده مجرب و ساعت رانندگی استاندارد سفر ایمن را به دنبال دارد ! 

۶. بارها شنیده ایم که برای ساختن یک کشور از مدارس ابتدایی شروع کنید و نیک می دانیم که کشورهای توسعه یافته ۱۰ درصد تولید ناخاص داخلی را صرف آموزش بویژه آموزش پایه می کنند و آموزش پایه درست از وظایف ذاتی دولت هاست ! بله همه اینها درست است اما عجالتا در فقدان این درایت ها از تبدیل فرزندتان به ربات آزمون دهنده بپرهیزید!

  ۷. به پشتوانه دو دهه تجربه در آموزش عرض می کنم اکثر برنامه هایی که در قالب فوق برنامه در مدارس غیردولتی ارایه می شود فاقد عمق لازم است و غالبا سطحی است. برای مثال ۳ سال زبان فوق برنامه مدارس تقریبا معادل ۸ ماه آموزش در موسسات معتبر زبان است! 

   پی نوشت: هر نوع آموزش در هر سطحی که در دوره کودکی ( زیر ۱۲ سال) متصور است قابلیت جبران در دوره نوجوانی را داراست اما و هزار اما که کودکی از دست رفته هرگز جبران پذیر نیست چه برسد به آزار و آسیب های روحی که عمری ممکن است گریبانگیر کودک شما باشد.
---------------------
*دکتریِ آموزش

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: پدیده Disinfomedia؛ تهدیدی در خلأ آموزش سواد رسانه‌ای آموزش فرزند یا فرزند‌کُشی؟!

دیگر خبرها

  • فناوری هشدار دهنده بلعیده شدن باتری ابداع شد
  • فیلم | کلنگ بیمارستان مادر و کودک بجنورد بر زمین خورد
  • چرا کودکان فرانسوی به خوش رفتار و مؤدب بودن مشهورند؟
  • راهکارهای جایگزین تنبیه بدنی در کودکان
  • والدین صبور در برخورد با کودک 4 تا 6 ساله موفقتر هستند
  • سندروم استکهلم در مدارس ابتدایی/ کودک آزاری مدرن: تلقین حس ناکافی بودن!
  • سندروم استکهلم در مدارس ابتدایی/ فرزندتان را به ربات آزمون دهنده تبدیل نکنید!
  • درخواست مکرون برای افزایش نظارت بر کودکان در شبکه‌های اجتماعی
  • مکرون خواستار نظارت والدین بر کودکان در شبکه‌های اجتماعی شد
  • همدلی با کودکان، مهارتی که خانواده‌ها با آن غریبه‌اند